مولی احمد نراقی
مشهورترین لقب پنجمین امام شیعیان «باقرالعلوم» است به معنای شکافندة دانش ها. آن حضرت حدود ۱۹ سال امامت مؤمنان (از سال ۹۵ق تا ۱۱۴ق) را برعهده داشت و در ۵۷ سالگی در ۷ ذیالحجه به شهادت رسید. طبق منابع تاریخی، امام باقر(ع) هنگام واقعه کربلا خردسال بود و در این واقعه حضور داشت.
به مناسبت شهادت امام محمد باقر علیهالسلام مروری میکنیم بر آنچه در کتاب «معراج السعاده» از ایشان نقل کرده است:
۱ـ از حضرت امام محمد باقر علیهالسلام مروی است که فرمودند: عالمی که به علم خود عمل کند، بهتر است از هفتادهزار عابد.
۲ـ مؤمن همیشه میان دو ترس است: یکی ترس از گناهی که کرده است و گذشته است و نمیداند که خدا با او در آن چه خواهد کرد و یکی دیگر ترس از عمری که باقی مانده است و نمیداند که خود در آن چه خواهد کرد. پس هیچ روزی را صبح نخواهد کرد مگر خائف و ترسان.
۳ـ از خدا بترس که گویا تو او را میبینی، و اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. اگر چنین میدانی که او تو را نمیبیند، کافری و اگر میدانی که تو را میبیند و باز معصیت میکنی، پس او در نظر تو از همه بینندگان پستتر است!
۴ـ خدا به مؤمن سه خصلت کرامت فرموده است: عزت در دنیا و آخرت، و ظفر در رستگاری دنیا و آخرت، و مهابت در دل ظالمان و اهل معصیت.
خشم
۵ـ غضب آتشپارهای است از شیطان که در باطن فرزند آدم است و چون کسی از شما غضبناک گردید، چشمهایش سرخ میگردد و باد در رگهای او میافتد و شیطان داخل او میشود!
۶ـ خدا به موسی(ع) فرمود: غضب خود را از کسی که من تو را صاحباختیارش کردهام، نگاه دار تا من نیز غضب خود را از تو نگاه دارم.
۷ـ هیچ بندهای خشم خود را فرو نبرد مگر اینکه خدا در دنیا و آخرت عزت او را زیاد میکند.
۸ـ پشیمانی بر عفو، بهتر و آسانتر است از پشیمانی بر انتقام و عقوبت.
۹ـ چون لعنت از دهان شخصی بیرون آید، میان او و آن شخص که به او لعنت شده، تردد میکند؛ اگر آن شخص مستحق لعن باشد، به او متعلق میشود و اگر نباشد، به صاحبش برمیگردد!
۱۰ـ هیچ کس بر مؤمنی طعنه نمیزند مگر اینکه به بدترین مُردنها میمیرد!
تکبر، تواضع
۱۱ـ دو نفر داخل مسجد شدند: یکی عابد و دیگری فاسق؛ چون از مسجد بیرون رفتند، فاسق از جملة صدیقان بود و عابد از جملة فاسقان! و سبب این آن بود که عابد داخل مسجد شد و به عبادت خود میبالید و در این فکر بود و فکر فاسق، در پشیمانی از گناه و استغفار بود.
۱۲ـ متکبرین را در روز قیامت به صورت مورچه محشور خواهند کرد و مردم ایشان را پایمال خواهند نمود تا خدا از حساب بندگان فارغ شود.
۱۳ـ هیچ کس نیست که تکبر کند مگر اینکه در خود پستی میبیند که میخواهد با تکبر آن را بپوشاند.
۱۴ـ دو فرشته در آسمان هستند که هر کس تواضع کند، او را بلندمرتبه کنند و هر که تکبر نماید، او را پست نمایند.
۱۵ـ جبارِ ملعون کسی است که به حق جاهل باشد و مردم را حقیر بشمرد.
۱۶ـ هیچ بندهای نیست مگر اینکه او را حکمتی است؛ پس اگر تکبر کرد، [فرشته] میگوید: «ذلیل شو که خدا تو را ذلیل گردانید!» آنگاه او در پیش خود، از همه بزرگتر میشود و در نظر مردم، از همه کوچکتر. و اگر فروتنی نمود، میگوید: «بلندمرتبه شو که خدا تو را بلند کرد!» پس او در دل خود از همه کوچکتر میشود و در چشم مردم، از همه بلندتر.
کسب روزی، زهد
۱۷ـ هر که به جهت استغنای از مردم و وسعت بر خانواده و احسان به همسایگان، طلب روزی نماید، خدا را در حالتی ملاقات خواهد کرد که رویش مانند ماه شب چهارده باشد.
۱۸ـ اهل ایمان، دل به دنیا نمیبندند.
۱۹ـ آخرت خانة بقا و قرار است و دنیا منزل فنا و زوال، اما اهل دنیا را غفلت فرا گرفته و از یاد عقبی ایشان را بیرون برده است.
۲۰ـ خدا فرمود: در چیزی از امور دنیا، هیچ بندهای خواستة مرا بر خواهش خود اختیار نکرد، مگر اینکه من دلش را غنی و بینیاز میکنم و فکرش را منحصر در آخرت میگردانم و آسمان و زمین را ضامن روزی او میگردانم و بهتر از هر تاجری، برایش تجارت میکنم.
۲۱ـ هر کس کرامت و عزتی دارد، دنیا در پیش چشمش خوار و بیمقدار است؛ و هر که نفسش خوار و ذلیل است، دنیا در نظرش اعتباری دارد.
۲۲ـ حریص بر دنیا، چون کرم ابریشم است: هر چه بیشتر بر دور خود میپیچد، راه خلاصش دورتر میشود تا از غصه بمیرد!
قناعت
۲۳ـ زنهار به بالاتر از خود نگاه مکن! به معیشت پیغمبر خدا بنگر که خوراکش جو بود و شیرینیاش تمر و هیزمش پوست درخت خرما اگر به دست او میآمد.
۲۴ـ هر که به آنچه خدا به او میدهد قناعت کند، غنیترین مردم است.
۲۵ـ بد بندهای است او که طمعی دارد که وی را به هر خانه میکشد؛ و بد بندهای است او که خواهشی دارد که ذلیلش میگرداند.
صدقه
۲۶ـ نیکویی و صدقه فقر را برطرف میسازد و در عمر میافزاید و از صاحب خود هفتاد قِسم مردنِ بد را دفع میکند.
۲۷ـ خدا خنککردن جگر تشنه را دوست دارد و هر که تشنهای را سیراب کند، خدا او را در روزی که هیچ سایهای نباشد مگر سایة او، در سایه عرش خود نگاه میدارد.
۲۸ـ شیعة ما نیست مگر کسی که پرهیزگاری را شعار خود کند و خدا را اطاعت کند.
۲۹ـ زنهار ای فرزند! ظلم مکنی بر کسی که غیر از خدا دادرسی ندارد.
۳۰ـ آنچه مظلوم از دین ظالم میگیرد، بیش از آن چیزی است که ظالم از مظلوم میستاند.
امر به معروف
۳۱ـ خدا به شعیب نبی وحی فرستاد: «صدهزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهلهزار از بَدان و شصتهزار از نیکان!» عرض کرد: «نیکان را چرا؟» خطاب رسید: «به جهت آنکه مماشات و سهلانگاری با اهل معصیت کردند و به غضب من غضبناک نگشتند!»
آشتی
۳۲ـ خدا رحمت کند کسی را که اُلفت بیندازد میان دو نفر از دوستان ما! ای مؤمنان، سعی کنید و با یکدیگر مهربانی نمایید.
۳۳ـ چون مؤمن از منزل خود بیرون میآید که برادرش را ببیند، خدای تعالی فرشتهای موکل میگرداند که یک بال خود را در زیر قدم او میافکند و بال دیگر را سایبانش میکند. و چون به منزل برادر مؤمن داخل میشود، خدا میفرماید: «ای بندة تعظیمکنندة حق من و پیرویکنندة آثار پیغمبر من، بر من است که تو را بزرگ بدارم، بخواه تا عطا کنم؛ بخوان تا اجابت فرمایم!» چون او مراجعت کند، آن فرشته مشایعتش میکند و همچنان بال خود را سایبان او میسازد تا به منزل خود داخل شود. بعد از آن خدا میفرماید: «برای تو بهشت خود را واجب گردانیدم و به تو اذن شفاعت دادم.»
۳۴ـ خدا فاش کردن سلام را دوست دارد.
۳۵ـ از فروتنی، آن است که هر کس را ببینی، سلام کنی.
بریدن و پیوستن به خویشان
۳۶ـ سه خصلت است که صاحب آنها تا وبالش را نبیند، نمیمیرد: سرکشی، قطع رحم و قسم دروغ.
۳۷ـ ثواب هیچ طاعتی زودتر از صلة رحم به صاحبش نمیرسد.
۳۸ـ قطع رحم، خانههای آباد را ویران میکند و از اهلش خالی میسازد
۳۹ـ پیوند با خویشان، خُلق را نیکو میگرداند، دست را گشاده میسازد، روزی را وسعت میدهد و اجل را به تأخیر میافکند.
۴۰ـ صلة ارحام اعمال را پاکیزه میکند و بلاها را دفع میکند و حساب روز شمار را آسان میسازد.
۴۱ـ سه چیز است که خدا به احدی رُخصت ترکشان را نداده: رد امانت به خوبکار و بدکار، وفای عهد به خوبکار و بدکار، نیکی به والدین خواه خوب باشند خواه بد.
عیبجویی
۴۲ـ نزدیکترین حالات بنده به کفر، آن است که بدیها و لغزشهای برادر دینی را بشمارد و نگاه دارد تا روزی، او را به آنها سرزنش نماید.
۴۳ـ احمقا کسی که خود به هزار عیب آلوده و سر تا پایش را گناه فرو گرفته و خود از آن چشم میپوشد و زبان به عیوب دیگران میگشاید! اگر او هیچ عیبی نداشته باشد، همین صفت عیبجویی بالاترین معایب است و از خباثت باطنش خبر میدهد.
۴۴ـ در عیب آدمی همین بس که از خود کور باشد و به مردم بینا یا دیگری را به چیزی سرزنش کند که خود نمیتواند ترکش کند.
دروغ، راستی، خاموشی
۴۵ـ خدا برای بدی، قفلها قرار داده است؛ کلید این قفلها، شراب است و دروغ بدتر از شراب است.
۴۶ـ دروغ خرابکنندة بنای ایمان است.
۴۷ـ فرد به واسطه راستگویی، به مرتبة صدّیقان میرسد.
۴۸ـ شیعیان و دوستان ما زبانشان لال است!
۴۹ـ شخصی گفت: «مردی عمل خیری میکند؛ اگر کسی او را در آن عمل ببیند، او شاد میشود.» امام فرمود: باکی نیست، به شرط اینکه آن عمل را برای این نکرده باشد.
خودنمایی، اخلاص
۵۰ـ نگاهداری عمل، مشکلتر از انجام آن است. پرسیدند: «چگونه؟» فرمود: مردی صله به جا میآورد، برای خدا انفاق میکند و غیر از خدا منظور ندارد؛ پس «ثواب پنهانیِ» آن عمل برایش ثبت میشود. بعد در نزد مردمان آن عمل را ذکر میکند؛ ثوابی که نوشته شده بود، محو میشود و «ثواب عمل آشکارا» که کمتر است، برایش نوشته میشود. بار دوم که آن عمل را ذکر میکند، آن ثواب نیز محو میشود و در نامة عملش ریا ثبت میگردد!
۵۱ـ هیچ بندهای چهل روز ایمانش را برای خدا خالص نگردانید، مگر اینکه خدا زهد در دنیا را به او کرامت فرمود و به درهای دنیا و دوای آنها بینایش کرد و حکمت را در دل او ثابت گردانید و زبانش را به آن گویا ساخت.
گناه، توبه
۵۲ـ خداوند حکم فرموده هیچ نعمتی را که به بنده عطا فرمود، زایل نسازد تا گناهی از او سر زند که مستحق سلب آن نعمت شود.
۵۳ـ بنده گناهی میکند و به آن سبب، روزی از او منع میشود.
۵۴ـ خدا به توبة بندهاش، خوشحالتر از مردی میشود که در شب تار در بیابان، مرکب و توشة خود را گم کرده و ناگاه آن را مییابد.
۵۵ـ مؤمن هر گاه توبه کند، گناهانش آمرزیده است، پس بعد از توبه و آمرزش، عمل را از سر گیرد.
دوستی در راه خدا
۵۶ـ اگر میخواهی بدانی که در تو خیری هست یا نه، به دلت بنگر: اگر اهل عبادت و طاعت را دوست و گناهکاران را دشمن میداری، بدان که تو از اهل خیری و خدا دوستت دارد و اگر برعکس آنی، خدا تو را دشمن میدارد و در تو خیری نیست!
۵۷ـ اگر کسی، دیگری را برای خدا دوست دارد، خدا ثواب محبت را به او عطا میفرماید، اگرچه آن محبوب، در علم خدا جهنمی باشد. و اگر مردی دیگری را برای خدا دشمن میدارد، خدا ثوابِ «بغض فی الله» را به او کرامت میفرماید، اگرچه آن شخصِ مبغوض، در علم خدا از اهل بهشت باشد.
۵۸ـ بپرهیزید و عمل کنید که خدا با کسی خویشی و قرابت ندارد.
۵۹ـ دوستترین بنده در نزد خدا، پرهیزگارترین و مطیعترین ایشان است.
او پسندد
۶۰ـ امام باقر(ع) جابر بن عبدالله انصاری را دید که پیر شده و بیماری و ناخوشیها احاطهاش کرده، فرمود: «حال خود را چگونه میبینی؟» گفت: «فقر را از غنا دوستتر دارم؛ و بیماری در نزد من محبوبتر است از تندرستی؛ و رغبتم به مرگ بیش از زندگانی است.» حضرت فرمود: «ولی ما اهلبیت، چیزی نزدمان محبوبتر است که از خدا بر ما وارد میشود: فقر و فنا، بیماری و تندرستی، مرگ و حیات.» جابر برخاست و میان دو چشم حضرت را بوسید و گفت: راست فرمود پیغمبر(ص) که: «ای جابر، به خدمت یکی از فرزندانم خواهی رسید که همنام من است و حقیقت علمها را میشکافد.»
***
حجت بر اهل معاملت
علی هجویری
ابوالحسن علی هجویری در کتاب معروف «کشف المحجوب» مینویسد:
حجت بر اهل معاملت، و برهان ارباب مشاهدت، امام اولاد نبی، و گزیدة نسل علی، ابوجعفر، محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب، کرّم الله وجهه و رضی عنهم.
گویند کُنیت وی «ابوعبدالله» بود و به لقب وی را «باقر» خواندندی. مخصوص بود وی به دقایق علوم و به لطایف اشارات اندر کتاب خدای عزّوجل. وی را کرامات مشهور بود و آیات اَزهر و براهین انور.
و گویند ملکی وقتی قصد هلاک وی کرد؛ کس فرستاد بدو. چون به نزدیک وی اندر آمد، از وی عذر خواست و هدیه داد و به نیکویی بازگردانید. گفتند: «ایّها الملک، قصد هلاک وی داشتی، تو را با وی دیگرگونه دیدیم، حال چه بود؟» گفت: «چون وی به نزدیک من اندر آمد، دو شیر دیدم یکی بر راست و یکی بر چپ وی، و مرا میگفتند که: اگر تو بدو قصد کنی، ما تو را هلاک کنیم.»
و از وی روایت آرند که وی گفت اندر تفسیر کلام خدای، عزوجل: «فمن یکفُر بالطّاغوت و یُؤمن بالله»، گف: «مَن شَغلکَ عن مُطالعۀ الحق، فهو طاغوتُک»: بازدارندة تو از مطالعت حق، طاغوت توست. نگر به چه چیز محجوبی، بدان چیز بازماندهای و آن حجاب توست. به ترکِ آن حجاب بگوی تا به کشف اندر رسی و محجوب، ممنوع باشد و ممنوع را نباید که دعوی قربت کند.
و از خواص وی یکی روایت کند که: چون از شب لَختی برفتی و وی از اوراد فارغ گشتی، آواز بلند برگرفتی به مناجات و گفتی: «الهی و سیدی، شب اندر آمد و ولایت تصرف مملوکان به سر آمد و ستارگان بر آسمان هویدا شدند و خلق بهجمله بخفتند و ناپیدا شدند. صوت مردمان بیارامید و چشمشان بخفت، و از بنو امیه رمیدند و بایستهای خود نهفت، و بنو امیه درهای خود اندر بستند و پاسبانان برگماشتند و آنان که بدیشان حاجتی داشتند، حاجت خود فرو گذاشتند.
بارخدایا، تو زندهای و پاینده و دانندهای و بیننده. غنودن و خواب بر تو روا نیست، و آن که تو را بدین صفت نشناسد، هیچ نعمت را سزا نیست. ای آن که چیزی تو را از چیز دیگر باز ندارد، و شب و روز اندر بقای تو خلل نیارد؛ درهای رحمتت گشاده است و مواید نعمتت نهاده است؛ اجابتت سزای آن که دعا کند و نعمتت برای آن که ثنا گوید؛ تو آن خداوندی که ردّ سائل بر تو روا نباشد، آن که دعا کند از مؤمنان، و بر درگاهت، سائل را بازدارندهای نباشد. از خلق زمین و آسمان بارخدایا، چون مرگ و گور و حساب را یاد کنم، چگونه دل را به دنیا شاد کنم؟ و چون نامه را یاد کنم، چگونه با چیزی از دنیا قرار کنم؟ و چون ملکالموت را یاد کنم، چگونه از دنیا بهره پذیرم؟ پس از تو خواهم، از آنچه تو را دانم؛ و از تو جویم، از آنچه تو را میخوانم: راحتی اندر حال مرگ بیعذاب، و عیشی اندر حال حساب بیعِقاب.»
این جمله میگفتی و میگریستی. تا شبی وی را گفتم: «ای سیدی و سید آبائی، چند گریی و تا چند خروشی؟» گفت: «ای دوست، یعقوب را یکی پسر گم شد، چندان بگریست تا چشمهاش سفید گشت و من هژده کس را با پدر خود یعنی حسین و قتیلان کربلا گم کردهام، کم از آن باری که بر فراق ایشان چشمها سفید کنم؟»این مناجات به عربیتْ سخت فصیح است، اما ترک تطویل را به پارسی بیاوردم تا مکرر نشود.
شما چه نظری دارید؟